اخبار
1399/1/4 دوشنبهدلنوشته اضطرابی با طعم کرونا
دلنوشته اضطرابی با طعم کرونا
دلنوشته اضطرابی با طعم کرونا

.

قرار بود اوایل اسفند 98 در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور درباره ربط و نسبت رمان با مساله اضطراب آن هم از نوع «آلن دوباتنی» آن یعنی «اضطراب موقعیت» سخنرانی کنم که از قضا مصادف شد با اضطرابی دیگر از طعم  و جنسی دیگر. این تقارن نشان داد اضطراب ها جدای از جنس و نمود متفاوت شان از نظر نوع و جوهر و مواجهه انسان با تهدید عدم به قول «تیلیش» از یک اصل ثابت تبعیت می کند. بنا داشتم از زبان یکی از شخصیت داستان «روی ماه خداوند را ببوس« و به عنوان مدخل بحث بگویم «اگه خداوندي هست پس اين همه نكبت براي چيه» و از «چشم های نگران» و اینکه چرا فروید برخی از واقعیت های زندگی مانند پیری و بیماری را اضطراب آور می داند و از قول کازنتزاکیس از کلان استعاره مفهومی «عصر ما، عصر اضطراب»  سخن گویم. می خواستم از رمان «بی ترسی» بگویم که «فقط می توانی انتخاب کنی این درد را می خواهی یا آن درد را درد، درد است چه فرقی می کند برای تو درد، درد است حالا که می خواهی درد بکشی دست کم دردی را انتخاب کن که برکت داشته باشد» و از «هدایت» بگویم که بارها به فکر مرگ و تجزیه ذرات تن اش افتاده بود؛ به طوری که همین فکر هم او را می ترسانید که در همان اوان و زمان ماه خبر رسید مهمان ناخوانده ترسناکی به نام »کرونا» آمد و ایران ما را غرق اضطراب کرد و این جلسه را نیز به زمان دیگر واگذارد.
هر پدیده ای خواه گوارا و خواه ناگوار به مثابه یک متن به شیوه های مختلف قابل خوانش است. در نگاه به این پدیده می توان از علل و عوامل آن سخن گفت یا از غایت و هدف آن و راههایی رفع و دفع آن و... . اگر به همین شاخصه و با همین رویکرد به متون کهن تاریخی بنگریم کم نبوده اند حوادث ناخوشایندی که در قد و قامت امر تراژیک و با لباس هایی همچون سل، کراز، وبا، دیفتری و ... ظهور و بروز یافته اند و جماعتی را به کام مرگ برده اند و جمعیتی را تا کام مرگ و ما نیز به قول مولانا «طالب حیرانی خلقان شدیم». در همان ایام سخن از ربط و نسبت «قم» و کرونا شد و از قضا من نیز سی ام  بهمن ماه استاد داور رساله ای در دانشگاه قم بودم و مهمان خوانده گروه ادبیات دانشگاه و هنوز به تهران نرسیده بودیم که گفتند این مهمان ناخوانده در قم دو قربانی گرفت و گفته شد ممکن این مهمان پنهان در رگ جان تا دو هفته بروز و ظهور ندارد و بانگ آن بعدها به گوش می رسد و «فردا بشنوی این بانگ را/ نعره یا حسرتا یا ویلتا» دو هفته پر از اضطراب که دل می گفت گرفتی شاید و اما خبری از اَمارات آن مطابق آنچه اطبا می گفتند؛ نبود. به هر روی این دو هفته پر اضطراب گذشت.




اما بعد...
 در عصر جدید حوادث اضطراب آور با وجود همه دستاوردهای علمی رخ داده و البته خواهد داد. کاری نداریم که این حوادث قابل پیش بینی و تقلیل هستند و با رعایت شرایطی قابل رفع و رجوع. پدیده نورسیده کرونا نیز با تاج سروری بر همه ویروس های ناشناخته عالم در 2020 قد برافراشت و مانند همه امور ناشناخته ناپدید، اضطراب را برای همگان ارمغان آورد و بر انسان مبرهن شد «تاج از آن او و آنِ ما کمر/ خویشتن بشناس و بالاتر مپر» و تاج تازه رسیده را از «چین» دیدیم و تاج مولانا را از «ماچین».
این پدیده چه در قامت سلاح مجعول بیولوژیک و چه در هیات پدیده مجهول امروزی و معلوم فردایی، زندگی روزمره انسان را مختل کرد و استیصال انسان را در «عصر احتمال» نشان داد و مبرهن ساخت به همان میزان که «دانشهای بشری  بر میزان و حجم داده ها و دانسته هایش افزوده است اما در بزنگاه های حساس، دلمشغولی و دلنگرانی ها را به دلیل انبوه های مجهولات دو چندان کرده است».
اما نکته مهم دیگر نحوه مواجهه با این پدیده آن هم در ایران ما: «برتراند راسل» به مثابه فیلسوف اگزیستانسیالیست برای نهادهای بشری به ویژه نهاد تعلیم و ترییت بر سه نیرو تاکید دارد و به ترتیب نقش نیروی باوراننده، انگیزاننده و وادارنده را بسیار زیاد، متوسط و اندک می داند. به نظر می رسد این مدل با توجه به زمان و مکان حداقل در جامعه ایرانی اصلا جواب نمی دهد و حداقل در مواجهه با  بزرگترین عامل اضطراب بشری در روزهای اخیر آن هم در ایران ما.
در روزهای اخیر به کرات و مرات تمام دستگاه های آموزشی با تمام امکانات بسیج شده اند که به مردم بباورانند که به توجه حضور این پدیده مجهولِ مجعولِ ترسناک در خانه ماندن (جز در موارد اضطرار) شرط عقل و عقلانیت است و در برخی شهرها به ویژه شمال ایران چیزی شبیه حالت و وضعیت جنگی رخ داده است. البته با این تفاوت که دشمن ناپیدا کران از مدتها پیش از اینکه خبردار شویم؛ با شکل و حالت مرموز در جسم ما رخنه کرده بود و بانگِ آن بعدها (با آگاهی از اینکه ممکن است ما نیز...) در روان ما شنیده شد و البته عدم آگاهی از راه رفعِ آن نیز همه را نگران تر کرد. کدام گوش با نیروی باوراننده مجاب گشت که خطر جدی است. کاش زعمای قوم با توجه به سابقه تاریخی این قوم از نیروی یک درصدی وادارندگی یعنی قوه قهریه در این موقعیت حساس استفاده می کردند و برای یک بار هم شده صلاح مردم را بر مصلحت های دیگر ترجیح می دانند.


اکنون که دست ما کوتاه است و خرمایِ در حال پختن این ویروس به مرحله تمام و کمالش رسیده؛ برای پرهیز از اضطراب و نگرانی از یک سو به کلام خدا تکیه می کنم که به پیامبرش چنین توصیه می کرد که «قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شا الله (یونس) و از سویی دیگر برای دل خویش این چند مولوی را زمره می کنم:
«روبهی و خدمت ای گرگ کهن  هیچ از بهر خداوندی مکن
 لعب معکوس و فرزین بند سخت  حیله کم کن کار اقبال است و بخت
 هست الوهیت ردای ذوالجلال   هر که او پوشد بر او گردد وبال
 تاج از آن او و آن ما کمر   خویشتن بشناس و بالاتر مپر
 طالب حیرانی خلقان شدیم   دست طمع اندر الوهیت زدیم» 
به امید روزی که بشر بتواند و البته می تواند با تدبیر برای این اضطراب، داروی آرامش و امن بیابد که می یابد.
مصطفی گرجی عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور



 

 
امتیاز دهی
 
 

نسخه قابل چاپ
بيشتر